دل شیدا دل شیدا حلقه را شکند تا بر آید و راه سفر گیرد |
|||
سه شنبه 9 مهر 1392برچسب:, :: 8:58 :: نويسنده : الیاس
وبلاگ به آدرس زیر منتقل شد منتظر شما هستیم. www.elyasbn.mihanblog.com چهار شنبه 23 اسفند 1391برچسب:بشکفد بار دگر لاله ی رنگین مراد,بشکفد بار دگر لاله ی رنگین مراد, :: 20:48 :: نويسنده : الیاس
بشکفد بار دگر لاله ی رنگین مراد غنچه ی سرخ فرو بسته ی دل باز شو من نگویم که بهاری که گذشت اید باز روزگاری که به سر امده اغاز شود روزگار دگری هست و بهاران دگر...
شاد بودن هنر است شاد کردن هنری والاتر لیک هرگز نپسندیم به خویش که چو یک شکلک بی جان شب و روز بی خبر از همه خندان باشیم بی غمی عیب بزرگی است که دور از ما باد کاشکی اینه ای بود درون بین که در ان خویش را می دیدیم انچه پنهان بود از اینه می دیدیم می شدیم اگه از ان نیروی پاکیزه نهاد که به ما زیستن اموزد و جاوید شدن پیک پیروزی امید شدن... شاد بودن هنر است گر بشادی تو دل های دگر باشد شاد زندگی صحنه ی یکتای هنرمندی ماست هر کسی نغمه خود خواند از صحنه رود صحنه پیوسته به جاست خرم ان نغمه که مردم بسپارند به یاد
چهار شنبه 23 اسفند 1391برچسب:, :: 20:40 :: نويسنده : الیاس
من نگویم که بهاری که گذشت آید باز و از صحنه رود
رئیس هم هر کاری می کنه،
پنج شنبه 17 اسفند 1391برچسب:اگر آن ترک شیرازی,حافظ,اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را, صائب تبریزی,شهریار,شاعر, :: 20:22 :: نويسنده : الیاس
حافظ:
اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را
صائب تبریزی:
اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم سر و دست و تن و پا را
هر آن کس چیز می بخشد ز مال خویش می بخشد
نه چون حافظ که می بخشد سمرقند و بخارا را
شهریار:
اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را
به خال هندویش بخشم تمام روح اجزا را
هر آن کس چیز می بخشد بسان مرد می بخشد
نه چون صائب که می بخشد سر و دست و تن و پا را
سر و دست و تن و پا را به خاک گور می بخشند
نه بر آن ترک شیرازی که برده جمله دل ها را
شاعر:
اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را
خوشا بر حال خوشبختش، بدست آورد دنیا را
نه جان و روح می بخشم نه املاک بخارا را
مگر بنگاه املاکم؟چه معنی دارد این کارا؟
و خال هندویش دیگر ندارد ارزشی اصلاً
که با جراحی صورت عمل کردند خال ها را
نه حافظ داد املاکی، نه صائب دست و پا ها را
فقط می خواستند این ها، بگیرند وقت ما ها را…..؟؟؟
معلم گفت: بنويس سياه و پسرك ننوشت معلم گفت: هر چه مي داني بنويس و پسرك گچ را در دست فشرد یک روز توی پیاده رو به طرف میدان تجریش می رفتم… خوب پس نتیجه ش اینه که حواستون باشه که در مورد اطرافتون چه طوری فکرمیکنین،چون امکان داره اطرافیانتون به چیزی فکر کنن،که با فکرشما زمین تا آسمون فرق داره و بعضی موقع ها باعث زمین خوردن شما در زندگی میشود؛البته من این نتیجه رو گرفتم!!!! سه شنبه 15 اسفند 1391برچسب:, :: 20:18 :: نويسنده : الیاس
چشمهایتان را باز میکنید. متوجه میشوید در بیمارستان هستید. پاها و دستهایتان را بررسی میکنید. خوشحال میشوید که بدنتان را گچ نگرفتهاند و سالم هستید … دکمه زنگ کنار تخت را فشار میدهید. چند ثانیه بعد پرستار وارد اتاق میشود و سلام میکند. به او میگویید، گوشی موبایلتان را میخواهید. از اینکه به خاطر یک تصادف کوچک در بیمارستان بستری شدهاید و از کارهایتان عقب ماندهاید، عصبانی هستید. پرستار، موبایل را میآورد. دکمه آن را میزنید، اما روشن نمیشود. مطمئن میشوید باتریاش شارژ ندارد. دکمه زنگ را فشار میدهید. پرستار میآید. ادامه مطلب ... آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها جهت تبادل دلینک با ما آدرس وبلاگ را لینک کرده و لینک خود را در ثبت نمایید. با تشکر الیاس براهویی نژاد نويسندگان |
|||
|